۱۳۹۴ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

زندگی و ابعاد آن(مکان -زمان-نغمه)

حلقه مفقوده ی موسیقی در زندگی ما
موسیقی در شکل حرفه ای خود کارکردها ، ویزگی ها و مخاطبین خاص و محدودخود را داراست. در این عرصه آفرینش ونوآوری ، دگراندیشی، متفاوت بودن حرف اول را می زند. لاجرم حوزه عملکرد آن بشدت فردی است.چرا که نو و نامانوس است و با عادتهای رایج شنیداری، بیگانه.
این بخش جوهره اصلی و موتور حیات و بالندگی و زمینه ساز ادامه حیات موسیقی در طول تاریخ بوده است.
***
"گاه" در "گاه"(*)

اما مخاطب این نوشته بیشتر اهالی نیمه حرفه ای و غیر حرفه ای موسیقی اند،که نقشی  مهم در توسعه و تسری موسیقی در جریان زندگی  روزمره آدمی  دارند.
در واقع، روی دیگر سکه، نقش و کارکردهای موسیقی در لحظه لحظه ی زندگی مردم است.اگر یکی از مظاهرموسیقی تسهیل در روند و گذران زندگی آدمی باشد،پس حضور و نقش آفرینی درلحظه های زندگی  و جاری کردن نغمه در آنهاهم بر عهده اهالی نغمه است.
گاه تولد،گاه مرگ،گاه ازدواج،گاه عشق،گاه هجران،گاه اندوه، گاه شادی،گاه پوچی و یاس،گاه رهایی،گاه اسارت
هنگام سحرگاه و شامگاه و عصرگاه وصبحگاه   
گاه تابستان و زمستان و بهار ورویش و خزان وبرف و آفتاب.
در نمایشگاه یا دانشگاه یا بزمگاه یا رزمگاه
و جریان نغمه ها: گاه و دو گاه و سه گاه و چهارگاه و پنچ گاه
جان کلام اینکه،کدامین آهنگ ؟ در فلان زمان و مکان و موسم و فلان احساس آدمی.
به بیانی دیگر اهل نغمه  درسوگ  عزیزی که از دست رفته یا  جشن شادمانی کودکی که متولد شده ، برای بیماردر حال احتضارو کاهش آلام  بستگان و پرستارانش ، جشن شادمانی نوروز،در کویر و کوهستان و بزم و رزم  ، اضطراب و استرس شهر و خلاصه لحظه لحظه ی زندگانی حاضر باشد به همراه رپرتواری جامع و مناسب"آن گاه".
واگرنه  عرصه ی زندگانی  خاموش وجولانگاه اصحاب شعبده و خرافه و تحمیق خواهد بود و گناه آن بر گردن ماست.

*-گاه

1-زمان(در ترکیب با کلمه دیگر):بامگاه، شامگاه،سحرگاه،(صبحگاه و عصرگاه)
وقت: گاه،هنگام
بعضی اوقات: گاه گاهی
وقت و بی وقت:گاه و بیگاه
2-مکان( در ترکیب با کلمه دیگر): نمایشگاه،دانشگاه،درمانگاه،لشگرگاه،شکارگاه، بزمگاه،رزمگاه،پرستشگاه،کشتارگاه
3-آهنگ، آواز(به صورت پسوند در نام آهنگهای موسیقی بکار می رود.دو گاه ،سه گاه ، چهارگاه  و راست پنجگاه)
3-فصل ،موسم





















جشنواره موسیقی جوان - یکی داستان پرآب چشم
هر وقت این جشنواره برگزار می شود،از یکطرف خوشحال می شوم که بالاخره جشنواره ای برگزار می شود و رخدادی است هر چند کوچک برای نوجوانان و جوانان عاشق موسیقی و مهمتر از آن برای والدین و مربیان دلسوز . 
نهالی که صرفا و صرفا با تلاشهای خستگی ناپذیر و خون جگر والدین و مربیان به ثمر می نشیند و نظام رسمی آموزش و پرورش اگر شری نرساند به خیرش امیدی نیست.
والدینی که علیرغم مشکلات اقتصادی و معیشتی موسیقی رادر کنار ِنان، در سبد خانوار نگه داشته اند.
جشنواره برگزار و بیانیه جشنواره صادر می شودکه با این مقدار کار و تلاشِ مجریان و هیئت داوران ، بهترین ها انتخاب شدند.
ما کار خود را انجام دادیم و حالا نوبت مسئولین است تا زمینه مناسب رشد و بالندگی این جوانان را از طریق اعطای بورس تحصیلی و عضویت و اجرا در ارکسترها و....فراهم کنند.
و فاجعه از اینجا آغاز می شود.
شاید پژوهشی آماری بهمراه تحقیقات میدانی پیرامون سرانجام این گلهای سرسبد موسیقی (منتخبین جشنواره ها) راهگشا باشد.
برخی بی خیال موسیقی شدند . برخی در رشته موسیقی ادامه ی تحصیل دادند.و سپس بی خیال موسیقی شدند. برخی پس از فارغ التحصیل شدن ازدواج کردند و در پی مشکلات معیشتی و مدتی کار در سفره خانه و تدریس پراکنده و....، بی خیال موسیقی شدند.
(شاید هم وقتی این تابلو را دیدند : ورود قلیان ، حیوانات و آلات موسیقی به پارک ممنوع است!)
برخی با تلاشهای خستگی ناپذیر به برترین دانشگاههای اروپا و امریکا راه یافتند. یک یا دو ترم خواندند. ارز دانشجویی بدون هیچ توضیح و به بهانه ی تحریم قطع شدودلار و یورو به سه برابر افزایش یافت و افتتاح حساب بانکی برای اتباع ایرانی ممنوع شد.
خانواده ها نگران و دانشجویان سرگردان.
برخی دانشجویان بازگشتند. برخی خانواده ها با مکافات و بدبختی پس انداز و نان شب خود را فروختند و برای جگر گوشگان خودفرستادند. از آن طرف این شایستگان برگزیده به منظور کاهش فشار های اقتصادی برخانوادهای خود ، با انجام کارهای طاقت فرسا و غیر موسیقایی و ادامه ی حیات به روش مرتاضان هندی، همچنان ادامه می دهند تا بالاخره به سر عقل آیند وبی خیال موسیقی شوند!!
به قول استاد کسایی:
هنر در شهر ما ننگ است آوخ
برای تاج (*)و من بود این مشخص
* جلال تاج اصفهانی استاد آواز

تئوری کمپوزیسیون معاصر


تئوری کمپوزیسیون معاصر 
پس ازچندسال، تلاش های مسعود ابراهیمی،مترجم پرکار و مصمم کتابهای تخصصی موسیقی(از متن روسی)به بار نشست واثر وزین ودرخشان "تئوری کمپوزیسیون معاصر"منتشر شد.کتاب حاوی مطالبی ارزشمند ومرجعی معتبر برای دانشجویان، هنراموزان وعلاقمندان ج
دی موسیقی است.
در پیش گفتار کتاب آمده: این کتاب شامل مجموعه ای ازمهمترین موضوعات تئوری کمپوزیسیون معاصراست که در آن تمامی ابعاد اساسی موسیقایی و تئوریک مورد بررسی قرار می گیرد. کتاب یاد شده یک منبع آموزشی معتبر و سیستماتیک است به همین دلیل ، تشریح نظریه های علمی بسیار خطیر و مهم در این کتاب بررسی شده.موضوع اصلی کتاب موسیقی نیمه دوم قرن بیستم است بویژه موسیقی معاصر که کمتر مورد پژوهش قرار گرفته و بیشتر سوال انگیز است.به همین دلیل در این کتاب نه تنها موضوعات تئوری موسیقایی مانند ژانر و فرم و هارمونی وپلی فونی و ریتم ونتاسیون ، بلکه مسایل تاریخی موسیقی ، کرونولوژی(1) قرن بیستم و زیبا شناسی آن بررسی گردیده است.صرفا با این متدلوزی می توان مبانی پیچیده و بغرنج موسیقی معاصر را معرفی کرد و فراگرفت.هدف اصلی کتاب تشریح و حل سلسله مسایل نوین در موسیقی جدیدتر قرن های بیستم و بیست و یکم است.این هدف با شرح مختصر تاریخی پیرامون آهنگسازان یا بررسی جداگانه آثار حاصل نمی شود بلکه نیازمند بررسی عمیق مسایلی است که آهنگسازی موسیقی معاصر را به ما معرفی می کند. به منظورتبیین نکات تئوریک کتاب،نمونه هایی انتخاب شده که درگذرزمان تاحدودی آبدیده شده اند.کتاب در دپارتمان تئوری موسیقی کنسرواتوار دولتی موسیقی مسکو توسط متخصصین برجسته درحوزه موسیقی معاصر تهیه شده است.اکثر این متخصصین دارای تالیفات گوناگون در حوزه های تئوریک و همچنین آثار تحقیقی در باره آهنگسازان برجسته قرن بیستم هستند . به این ترتیب نتیجه پژوهش های چندین ساله موسیقی شناسان نسل های مختلف در این کتاب جمع آوری شده اند. وبه پژوهشگر برجسته موسیقی خولوپف(2)اهداشده است.کتاب اشاره ای دارد به گاه نگاری (کرونولوژی) موسیقی قرن بیستم و اینکه هنوز آن فاصله تاریخی مورد نیاز برای درک طبیعی میراث این قرن(به عنوان میراث گذشته)فراهم نشده و فرهنگ موسیقایی آن تازه در حال نمایان شدن است.ما هنوز قرن بیستم را به عنوان محیط معنوی زندگی خود احساس میکنیم،به لحاظ روان شناختی به آن وابستهایم وبه ناچار قضاوت های ما دستخوش ذهنیتگرایی خواهد بود.دیگر آنکه فشردگی رویداد ها در فرهنگ موسیقایی قرن بیستم در اصطلاحات آن انعکاس یافته بگونه ای که اصطلاح موسیقی نو نتوانست در قرن بیستم نفس تازه کند و برای اولین بار در تاریخ نیاز به اصطلاح "موسیقی نوتر" به وجود آمد که وظیفه ی مرزبندی نوآوری های کیفی متفاوت دو موج آوانگارداروپایی(قبل و بعد از جنگ) را به عهده دارد.نویسنده همچنین اشاره ای دارد به چند مرکزی بودن و حتی موزاییکی بودن تصویر میراث موسیقی قرن بیستم.
کتاب مشتمل بر سه بخش وحاوی بیست فصل ودر650صفحه و شمارگان 550نسخه و بها590000ریال توسط نشر هم آواز عرضه شده است.ضمنایک قطعه لوح فشرده حاوی آثار شنیداری(بررسی شده درکتاب) که با همت مترجم گردآوری شده ، به همراه کتاب عرضه می شود.
در پایان تبریکی به اهالی موسیقی و دست مریزادی به موزیسین آگاه،مسعود ابراهیمی و سایر دست اندر کاران نشر این اثر که علیرغم همه ی تنگناهای اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و معیشتی که گریبانگیر آحاد جامعه است. با دستانی تهی ،سکوتی گویا و اراده و شوقی سرشار، دلاورانه در جهت ارتقا فرهنگ موسیقایی گامی فرا پیش می نهند. *****
.(1) choronology گاه نگاری:طبقه بندی اطلاعات بر اساس ترتیب زمانی وقوع رخدادها
(2)یوری نیکلایوویچ خولوپف(1932-2003): پزوهشگر برجسته موسیقی در سخت ترین شرایط و درموقعیتی که تمایل به کمپوزیسون معاصرعملا نافرمانی سیاسی محسوب می شدو میتوانست پیامد های ناگواری برای سرنوشت فردی و علمی بهمراه داشته باشد(و اغلب به همراه داشت)کارهای زیادی را برای درک و دریافت موسیقی نو انجام داد.بدون ترس و واهمه و با عزمی راسخ به سوی قله موسیقی نو پیش می رفت و انبوهی از هنرجویان و آهنگسازان را با خود همراه کرد.

۱۳۹۴ خرداد ۷, پنجشنبه

كيش و ديدني هايش


جزيره كيش طي هزاران سال،از رسوبات مرجانهاي دريايي(گونه اي جانوري از موجودات دريايي) ايجاد شده است.
 درآبهاي زيباي اطراف جزيره آدمي شاهدگونه هاي زيبايي از موجودات دريايي است.
اما طرف ديگر ماجرا،ساخت و سازهاي بي حد و حصر و برجهاي سر به فلك كشيده كه عمدتا هتل ها و بازارهاي مكاره عرضه اجناس بنجل است.
ودر نهايت جدال جلوه هايزيباي طبيعت باآسيبهاي بي حد و حصر حاصل از زياده خواهي هاي آدميان .
***
وه! كه سعدي  در سفر خود به كيش، ماجرا را چقدر زيبا به تصوير كشيده است.
بازرگانی را شنیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار.
شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش در آورد. همه شب نیارمید از سخنهای پریشان گفتن که فلان انبازم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است و این قباله ي فلان زمین است و فلان چیز را فلان ضمین، گاه گفتی:خاطر اسکندریه دارم که هوایی خوش است. باز گفتی: نه، که دریای مغرب مشوش است
سعدیا، سفری دیگرم در پیش است اگر آن کرده شود بقیت عمر خویش به گوشه اي بنشینم.
 گفتم آن کدام سفرست؟ گفت:گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه ي چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارسوزان پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم!!!
انصاف،ازین ماخولیا چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند، گفت:ای سعدی تو هم سخنی بگوی از آنها که دیده‌ای و شنیده‌ای. گفتم:
آن شنیدستى که در اقصاى غور
بارسالارى بیفتاد از ستور
گفت:چشم تنگ دنیا دوست را

یاقناعت پر کند یا خاک گور

۱۳۹۴ خرداد ۳, یکشنبه

شهر آب و بالماسكه(يادداشتهاي سفر اروپا8)
 ونيز باآن كوچه هاي زيباي پراز آب و قايق و اتوبوس و آمبولانس دريايي و... هوش از سر هر بيننده اي مي ربايد.
شهري بدون اتومبيل و پر از مغازه هاي فروش بالماسكه هاي قشنگ.....

نقاشان در معابر(يادداشتهاي سفر اروپا9)
در مكانهاي تاريخي  و گاهي كنار معابر، نقاشان را مي بيني كه مشغول نقاشي يا طراحي پرتره از عابران هستند.بهترين نمونه از اين دست بازارچه نقاشان در كناره كليساي  سكره كر مون مارترپاريس است.


چند عكس(يادداشتهاي سفر اروپا10بخش آخر)-

۱۳۹۴ خرداد ۲, شنبه

كليسا و موسيقي

كليسا و موسيقي(ياددشتهاي سفر اروپا)
هر بازديد كننده اي درمواجه با اروپا خواه ناخواه گذرش به انواع كليساهاي جورواجور و پرطمطراق مي افتد.بناهاي غول پيكر باسقف هاي بلند و فضاي نيمه تاريك كه احساس كوچكي و حقارت را به آدمي تحميل مي كندو به سرعت اين انديشه ها از ذهن ادمي مي گذرد.
نقش هنوز پررنگ مذهب و مسيحيت در اروپاي مدرن
تحميل هزينه هاي سرسام اور بناهايي در اين ابعادبه جامعه
اتاق هاي اعتراف وداستانهاي تفتيش عقايد ارباب كليسا در قرون وسطي و محاكمه ي گاليله
***
عيب مي جمله بگفتي هنرش نيز بگو(حافظ)
يكي از ويزگيهايي كه در كليساها با آن مواجه مي شوي موسيقي است. از انواع ارگ هاي غول پيكر گرفته تاناقوس ها، سرودها و آوازهاي  زيباي گروهي، همگي بر نقش مذهب در بسط و توسعه موسيقي(كلاسيك) دلالت دارند.
اگرانكار وتحريم نبود شايد،امروز موسيقي ما نيز همپايه ادبياتمان رخ مي نمود.

البته از برخي از مظاهر تصنعي (به رخ كشنده)در ساختمان كليسا ها كه بگذريم معماري برخي از آنها زيباست 

۱۳۹۴ فروردین ۳۰, یکشنبه

شازده كوچولو و ماجراهاي پينوكيو

فرانسه و ايتاليا براي من ياد آوري دو كتاب خواندني از دوران كودكي نيز بود.
شازده كوچولو و ماجراهاي پينوكيو
شازده كوچولو "خوانده شده ترين"و"ترجمه شده ترين"كتاب فرانسوي زبان است.نويسنده اين كتاب به فلسفه سورئاليستي خود از دوست داشتن ،عشق و هستي مي پردازدو از ديدگاه يك كودك پرسشگر سوالات بسياري از آدمها و كارهايشان است.(ويكي پديا)
***
ماجراهاي پينوكيو
شخصیت اصلی این رمان یک آدمک چوبی بنام پینوکیو است که دماغ چوبی او مشخصۀ بارز این شخصیت تخیّلی‌است.
اين داستان در ايتاليا مورد استقبال قرار گرفت و به كتابهاي درسي نيز راه يافت.

عروسكهاي خيمه شب بازي پينو كيو هم از سوغاتي هاي  معروف ايتالياست.(ويكي پديا).

موزه ي لوور

پاريس و ديدني هايش(3)
 موزه ي لوور
موزه ي لوور بقدري وسيع و غني است كه ديدار كامل  و دقيق  آن زمان چند روزه اي را مي طلبد.بنابراين با تو جه به فرصت كوتاه بخش مر بوط به ايران در اولويت بود.
تنوع يافته هاي باستاني از ميراث ايران در موزه ي لوور، كه از شوش و لرستان و چغازنبيل و....بدست آمده، بقدري متنوع و چشمگير است.كه هركس بخواهد با پيشينه  و ميراث فرهنگي ايران آشنا شود از موزه لوور بي نياز نخواهد بود.
در موزه ي لوور از ستونهاي بزرگ و مجسمه هاي  غول آساي بدست آمده از قصر آپاداناي  شوش و چغازنبيل تا انواع آثار كشف شده از لرستان وعيلام و... مربوط به صدها سال قبل از ميلاد قابل مشاهده است.
آدم متحير مي مانداين آثار با اين  ابعاد وسيع و در اين حجم گسترده چگونه به اين موزه راه يافته.
بهر حال اين آثار با كيفيت مطلوب ،‌در محلي مناسب و با مديريتي عالي نگهداري مي شوند.
وسالانه ميليونها بازديد كننده با كمال رغبت هزينه هاي سفر به پاريس و ديدار از لوور را مي پردازند.تا دراين موزه آثار تاريخي ماقبل تاريخ را كه عمدتا از محدوده خاورميانه به دست آمده ،به تماشا بنشينند
***
تاكيد بر موسيقي (مجسمه هاي نوازندگان) و نماد هاي زنانگي در آثار بدست آمده از ايران (مربوط به صدها سال قبل از ميلاد) برايم جالب بود (در عكسها قابل مشاهده است)كه شايد بر فلسفه فكري و دغدغه هاي ذهني ايشان دلالت دارد.

۱۳۹۴ فروردین ۲۹, شنبه

پاريس و ديدني هايش(1)
رودِ سن و عشاق
گره بر كار فرو بسته ي عشق
جوانان ِعاشق، قفلي را يه ديواره ي فلزي اين پل مي آويزندو كليد آن را درآبهاي خروشان سن مي اندازند وبر اين باور و آرزويند،كه با اين كارگره عشق بين عاشق و معشوق تا ابد ناگشوده خواهد ماند.
12-01-1394
***
پرلاشز11-01-1394
دوست داشتم اولين ديدارم در پاريس با هدايت باشد.وارد گورستان كه شدم با خود گفتم ،آيا پيدا كردن هدايت در اين قبرستان بزرگ ميسراست؟در نقشه گورستان و اسامي افرادبرجسته، اثري ازهدايت نبود.از نگهبان درب ورودي سوال كرديم بلافاصله پاسخ داد: قطعه ي85،برايم جالب بود كه تا اين اندازه با اين نام آشناست.
پرلاشزمدفن بسياري از شخصيت هاي هنري، ادبي پاريس ،بيش از آنكه شبيه قبرستان باشد، يك گالري زيبا و ديدني است.
هدايت بزرگ بود و فراتر از زمانه.
به روشني ديد،آتچه دهها سال بعد به تلخي تجربه كرديم
به راستي برازنده بود نام وارونه اي كه بر روي برخي آثارش درج مي شد:هادي صداقت .
كه هم هادي بود هم صادق.
در تنهايي و غربت اين شهر پرهياهو،زندگي ديگري را براي خود رقم زد....
بايد بكشد عذاب تنهايي را
مردي كه زعصر خود فراتر باشد(شفيعي كدكني)

***
ياددشتهاي سفرآروپا (3)
آدمها و پرنده ها
كبوترها(همان كفترچاهي هاي خودمان)،مرغان دريايي (در ونيز و رودهاي مستقر در ساير شهر هاي اروپا) ،قوها و اردكهاي شناور در دانوب و.... طي ساليان متمادي به اين باور رسيده اندكه از جانب مردمان و اهالي اين سرزمينها تهديد و خطري متوجه آنها نيست.وقتي خرده نان و يا ته مانده غذايي براي آنها مي ريزي،به سرعت به گردت جمع مي شوندو اهراسي ندارند كه  حتي از دستانت هم دانه برچينند.
اين منظره براي من كه در روستا هم شاهد بچه هاي شيطاني بودم كه با تفنگ ساچمه اي به دنبال شكار گنجشك ها بودندو پرنده ها را بيشتر به صورت سيخ كشيده بر روي آتش ديده بودم،جالب بود.
رهايي و فراغت پرنده هاي شناور بر روي دانوب و ارتباطشان با آدمها ، نمادي از ارامش بود هم براي پرنده ها و هم آدمها.
شايد مراعات حقوق حيوانات و گياهان، پيش نيازي باشد بر رعايت حقوق شهروندي  و احترام  متقابل آدمها .

وگرنه به قول شاملو كباب قناري است بر آتش سوسن و ياس.... 

۱۳۹۴ فروردین ۹, یکشنبه

سفر

چون به غريبي بروي،فرجه كني،پخته شوي
باز بيايي به وطن،با خبري،پرهنري
مولانا
اين بيت خيلي شبيه شعري منسوب به حضرت علي است كه مي فرمايد سفر كنيد و در وطن ننشينيد چون در سفر 4 فايده هست اولا تفرج مي كنيد و ثانياتجارتي كرده و درامدي به دست مي آوريد و ثالثا علم پيدا مي كنيد چون همة علما كه در شهر من نيستند در اقصا نقاط جهان به محضرشان مي رسيد و علم مي آموزيد. رابعاً آداب زندگي مي آموزيد و در آخر هم به همنشيني بزرگان مفتخر مي شويد.
به نقل از مصطفي ملكيان از مقاله معناي زندگي از ديدگاه مولانا

۱۳۹۴ فروردین ۸, شنبه

سخت مي گيرد جهان بر مردمان سخت كوش

گفت: آسان گير بر خود كارهاكز روي طبع
سخت مي گيرد جهان بر مردمان  سخت كوش
حافظ
"سخت كوشي" به معناي جديت و پشتكار است.اما احتمالا در زمان حافظ"سخت كوش" نبايد به اين معنا بوده باشد.به دو دليل يكي آنكه حافظ"سخت كوش"را در مقابل" آسان گير" گذاشته است.پس مراد از "سخت كوشي" بايد "سخت گيري" بوده باشد.
دليل دوم دليل معنايي است.اگر بگوييم جهان بر مردمان سخت كوش، يعني انسانهاي جدي و با پشتكار سخت مي گيرد سخن ياوه اي گفته ايم.انسانهاي جدي و با پشتكار بيشتر روي موفقيت مي بينند تا ادمهاي سست و تنبل.پس حافظ با آن فرزانگي كه دارد چگونه مي تواند چنين ادعايي بكند؟اما اگر مراد از "سخت كوشي" را" سخت گيري"در نظر بگيريم،  سخني است درست.
مثل آن حديث كه مي گويد اناعند ظن عبدي بي.مرا هر كه هرگونه گمان كند به همان گونه مي يابد.
اگر كسي با جهان چنين مواجهه اي داشته باشد يعني سخت بگيرد،جهان هم بر او سخت خواهد گرفت كه به نظر من سخني است درست و معنا دار.

دكتر مصطفي ملكيان

۱۳۹۳ اسفند ۲۲, جمعه

سفر

خطیب آب طلا منشی قضا و قدر
نوشته بر در این کاروانسرای دو در
درخت اگر متحرک شدی زجای به جای
نه جور اره کشیدی و نه جفای تبر

۱۳۹۳ اسفند ۱۳, چهارشنبه

اراجيف

سلطان المدورا!
اگر در پشتِ خمسه المنشارِ ما گذر كني،جديد الاصم ِ ما را بگوكه شيخ الحديد ما را شحم لايي كند كه مع فخذ از آسمان نزول خواهد كرد.
سلطان:شاه،شا/مدوّر:گرد/-سلطان المدورا=اي شاگرد
خمسه:پنج/منشار:اره/ خمسه المنشار=پنجره
جديد:نو/اصم:كر/جديدالاثر=نوكر
شيخ :پير/حديد:آهن/شيخ الاحديد= پيراهن
شحم:پي(چربي)/لا: نه/شحم لا=پينه
مع:با/فخذ:ران/مع فخذ=باران
اي شاگرد! اگر در پشت پنجره ما گذر كني، نوكر ما را بگو كه پيراهن ما را پينه اي كن كه باران از آسمان خواهد باريد.



۱۳۹۳ بهمن ۵, یکشنبه

در پوچي نظامي گري



به دانش نيايد سرِ جنگجوي
نباشد به جنگ اندرون آبروي
سرِ مردِ جنگي خرد نسپرد
که هرگز نياميخت کين با خرد
فردوسي

حديقه الحديقه سنايي

حکايت
ايهاالناس روز بي شرميست
نوبت شوخي و کم آزرمي است
عادت و رسم روزگار بدست
خاصه با آنکه خاصه خرد است
زانکه اهل زمانه نااهلند
شحنه ظلم و قاضي جهلند
هر که را روزگار مسخره کرد
نامش اندر ميان ما سره کرد
جز به رندي و جز به قلاشي
خرم و شادمان تو کي باشي
دانش آموزي و هنرورزي
نزد اين مردمان جوي نرزي
قيمت و قدر و جاه اين ايام
از قفا دان و خنده و دشنام
مرد آزاده خسته چرخ است
نان آزاده بر دگر نرخ است
اندرين تنگ آشيان که منم
در غم نان و آب و پيرهنم
بي خبر زانکه مادر گردون
کفنت را همي زند صابون
پيشه چرخ مردم آزاريست
صنعت روزگار خونخواري است
شير گردون چو گربه دارد کيش
خورد از مهر خون بچه خويش
ملک الموت داده در بندان
حصن عمر ترا و تو خندان
آخر از لاله چند آموزي
دل سياهي و چهره افروزي
هيچ از حادثات ننديشي
کي کند با تو يک زمان خويشي
تا تو در بند زرق و تلبيسي
در سقر يار غار ابليسي
دست از رنگ و بوي دهر بدار
چند جويي چو کرگسان مردار
تات نکشند در قفس به زحير
همچو عنقا ز خلق عزلت گير
چند گويي چو طوطي از هر در
سخن اندر قفس به سوي شکر
من که بر گلبن سخن شب و روز
بلبلان را کنم نوا آموز
چون شترمرغ در بيابانم
بود از سنگ تافته نانم
باز اگر نيستم چه باک بود
قوت هر دل ز جان پاک بود

۱۳۹۳ دی ۱۴, یکشنبه

دوقطعه شعر طنز از ابوالقاسم حالت

كثرت مشغله
يافت آن گلچهره در كار اداري ارتقا
شد رئيس شعبه و،داراي مسئوليت است
طرز كارش جلوه اي از جدو جهدو چابكي است
روي ماهش آيتي از حسن و مقبوليت است
روز و شب بي كار نيست، زيرا شيوه اش
روز ، فعاليت و شب نيز مفعوليت است
****
كاميابي واقعي
ز پروازِ انسان به ماهِ فلك
همه كس به گفت و شنود آمده است
نه آن كام يابدكه بر مه فرود
در اين آسمان كبودآمده است
به نزديك من كامياب آن كسي است
كه بر چون تو ماهي فرود آمده است

ابوالقاسم حالت