چيست اين سقف بلند ساده بسيارنقش
زين معما هيچ دانا در جهان آگاه نيست
زين معما هيچ دانا در جهان آگاه نيست
***
گره
ز دل بگشا و از سپهر ياد مکن
که فکر هيچ مهندس چنين گره نگشاد
***
چندان
که زدم لاف کرامات و مقامات
هيچم خبر از هيچ مقامي نفرستاد
هيچم خبر از هيچ مقامي نفرستاد
***
ز
باده هيچت اگر نيست، اين نه بس که تو را
دمي ز وسوسه عقل بيخبر دارد؟
دمي ز وسوسه عقل بيخبر دارد؟
***
با
هيچ کس نشاني زان دلستان نديدم
يا من خبر ندارم يا او نشان ندارد
يا من خبر ندارم يا او نشان ندارد
***
من
آن نگين سليمان به هيچ نستانم
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
***
جان
بر لب است و حسرت در دل که از لبانش
نگرفته هيچ کامي جان از بدن برآيد
نگرفته هيچ کامي جان از بدن برآيد
***
کوکب
بخت مرا هيچ منجم نشناخت
يا رب از مادر گيتي به چه طالع زادم؟
يا رب از مادر گيتي به چه طالع زادم؟
***
غم
زمانه که هيچش کران نميبينم
دواش جز مي چون ارغوان نميبينم
دواش جز مي چون ارغوان نميبينم
***
زمانه
هيچ نبخشد که بازنستاند
مجو ز سفله مروت که شيئه لا شي
حافظ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر