گداي خاكِ درِ دوست،پادشاهِ من است
***
مبين حقيرگدايان عشق را كاين قوم
شهانِ بي كمر و خسروان بي كُلهند
***
بي تو در كلبه ي گدايي خويش
رنج هايي كشيده ام كه مپرس
***
من كه دارم در گدايي گنج سلطاني به دست
كي طمع در گردش گردونِ دون پرور كنم
***
داني كه چيست دولت؟ ديدارِ يار ديدن
در كوي او گدايي، بر خسروي گزيدن
***
دلا!دائم گداي كوي او باش
به حكم آنكه دولت،جاودان به
حافظ
تا
شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق
هر دم آيد غمي از نو به مبارک بادم
تا درخت ِ دوستي كي بر دهد
ما ندانستيم و تخمي كاشتيم
حافظ
كاريكاتور:جواد پويان
از هر كرانه تيرِ دعا كرده ام رها
باشد كزين ميانه يكي كارگر شود
حافظ
بشوي اوراق اگر همدرسِ مايي
كه درسِ عشق در دفتر نباشد
حافظ
ما بي غمان مست دل از دست دادهايم
همراز عشق و همنفس جام بادهايم حافظ
از صداي سخن عشق نديدم خوشتر
يادگاري كه در اين گنبد دوُار بماند
عشق را در پستوي خانه نهان....
شاملو
عاشقي پيداست از زاريِ دل
نيست بيماري، جو بيماري ِ دل
مولانا
من چه در پاي تو ريزم كه پسند تو بود
سر و جان را نتوان گفت كه مقداري هست
سعدي
عشق را در پستوي خانه نهان بايد كرد
شاملو
اي دل اگر عاشقي در پي دلدار باش
بر درِ دل ، روز و شب منتظر يار باش
عطار
رو سينه را چون سينه ها، هفت آب شوي از كينه ها
وآنگه شراب عشق را پيمانه شو، پيمانه شو، پيمانه شو
حديث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ!
راهيست راه عشق که هيچش کناره نيست
حافظ
يک
قصه بيش نيست غم عشق وين عجب
کز هر زبان که ميشنوم نامکرر است
حافظ