دارم روایتی کهن از خسته خاطری
شوریده شاعری
کاندر جدالها که گاه درافتد میان خلق
تا شعله های فتنه نخیزد
تا خون بی حساب نریزد
تجویز می کنند به امید عافیت
ذبح کبوتری
اینک
من آن کبوترم
ای تیغ تشنگان
خونم حلالتان که بریزد و بس شود
کشتار بی امان
سياوش كسرايي
شوریده شاعری
کاندر جدالها که گاه درافتد میان خلق
تا شعله های فتنه نخیزد
تا خون بی حساب نریزد
تجویز می کنند به امید عافیت
ذبح کبوتری
اینک
من آن کبوترم
ای تیغ تشنگان
خونم حلالتان که بریزد و بس شود
کشتار بی امان
سياوش كسرايي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر